رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از سپتامبر, ۲۰۱۱

تاکسی نوشت

دیروز روز تاکسی سواری بود، دو سه تا کورس تاکسی پشت سر هم. هدفونو گذاشتم توی گوشم، و سعی کردم شلوغی خیابونها رو نشنوم حداقل. تو یکی از مسیرها، وسط آهنگ دامبولی دامبول محسن یگانه، صدای شاملو خیلی محکم و مهربون طنین انداخت. یکی از گوشی ها رو از گوشم در آوردم، ببینم صدا از کجا میاد. اول فکر کردم مال یکی از مغازه هاست، ولی دیدم از ضبط ماشینه. بلافاصله ام پی تری پلیرو خاموش کردم. دست به سینه نشستم، تا مقصد و فقط شاملو رو گوش کردم.   آلبوم چیدن سپیده دم، اشعار مارگوت بیکل. و این شعرش رو تو موبایلم نوشتم : ساده است نوازش سگی ولگرد. شاهدِ آن بودن که چگونه زیر غلتکی می‌رود و گفتن که: «سگ من نبود.» ساده است ستایش گلی، چیدنش، و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد. ساده است بهره‌جویی از انسانی؛ دوست داشتنش بی‌احساس عشقی؛ او را به خود وانهادن و گفتن که: «دیگر نمی‌شناسمش.» ساده است لغزش‌های خود را شناختن؛ با دیگران زیستن به حسابِ ایشان و گفتن که: «من اینچنین‌ا‌م.» ساده است که چگونه می‌زییم. باری، زیستن سخت ساده است و پیچیده نیز هم.

دو کَلوم حرف حساب

حرف ها٫ انواع مختلفی دارن٫ نه اون حرفی که به اسم حروف اضافه و اینا تو دستور زبان فارسی و انگلیسی و فرانسه و کوفت و زهرمار می خونیم و نصف ایراد حرف زدنمون از اونه. نه . خود حرف زدن به لفظ عامیانه اش. یعنی همون صوبت کردن . بعضی حرفا٫ حرف دله٫ بعضیا حرف حسابه٫ بعضیا حرف زوره. ما کرمونیا یه مدل حرف داریم٫ که خوب البته خیلی جاهای دیگه هم رایجه ٫ و اون حرفای پامنقلیه. بله . درست متوجه شدین. حرفهای پای منقل. این دسته از حرفها ویژگی های خیلی خاص و جالبی دارن. تو حرفای پا منقلی٫ غم و غصه جایی نداره. یه عده آدم کیفور دور منقل نشسته ان٫ یه وافور٫ یا دوتاش( به میزان جمعیت و باحالی صابخونه) دست به دست می چرخه. یکی چاییشو هم میزنه٫ یکی به بالشت تکیه میده یه قاچ خربزه میزنه. بقیه ی اهالی هم که کیفور نیستن٫ از این جو شادمان حاکم بر خونه و مهمونی و اینا لذت می برن٫ میشینن دور اینا و میگن و می خندن. تو حرفای پا منقلی حرفی از فقر و نداری نیست. مردا همه از این پیژامه راه راها تنشونه٫ با زیر پیراهنی های سولاخ سولاخ. البته حرف از مال و منال عباس آقا نمایندگی جنرال الکتریک حتما هست٫ چون اصولن کرمونیا به کار