رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۱۱

نامه ی شماره 6

من باید قصه گو می شدم .باید راه می افتادم دوره ی خیابانها٫ شال سبزی بر سرم٫ با کوله ای که در آن کاغذ پاره هایم را ریخته ام. باید راه می افتادم و می رفتم. قدمهایم را می شمردن٫ به ۱۰۰۰ که می رسید می ایستادم. کوله ام را می گذاشتم زمین و دستانم را به هم می کوفتم و فریاد می زدم: دوره گرد داستان گویم. بشتابید. نقالی نمی کردم٫ از رشادت های میدان جنگ حرفی نمی زدم٫ و یا از سهراب که به دست پدرش کشته شد . و یا از کاووس که سیاوش را  به خاک سیاه نشاند و یا حتی از سودابه که دلبری مکار بود. فریاد می زدم دوره گرد داستان گویم. برایتان قصه می گفتم از بچه ای که پر هیاهو می دوید و عمه ای که می خواست به او یاد بدهد در خانه ی آقا و خانوم موسیقی هفت نفر زندگی می کنن. برایتان قصه می گفتم از مردی که ترسو بود و زنی که صبور. برایتان قصه می گفتم از عشقی که کهنه . شد٫ ماند و ماند تا بیات شد. برایتان قصه می گفتم از مادر بزرگی که تنها آرزویش دیدن عروسی تنها نوه ی پسری اش بود. برایتان قصه می گفتم از مادری که تنهاست٫ تنهاست٫ تنهاست. انگار که بقیه ی مادرها. برایتان قصه می گفتم از  زنی که سی سالگی اش را جشن گرفت و به ا

نامه شماره 5

دلم هوای قصه گفتن داره. تو یادت نیست، یعنی تقصیری هم نداری . اون روزا هنوز مخاطب خاص من نشده بودی. یه  داستان نویس کرمانی بود که به من میگفت تو ذات داستان گویی داری. یا حتی ع.م که خیلی هم معروفه. شاید یه بار به خودت بگم کی بود ولی اینجا و تو این نامه ی عمومی نه، بذار هر کی این نامه رو می خونه براش سوال پیش بیاد. بذار منم یه معما برای کشف شدن داشته باشم.  آره داشتم بهت می گفتم که همه ی این آدما می گفتن من داستان سرای خوبی ام، ولی نمی دونستن من داستان نمی نویسم، خودمو می نویسم، خودمو شخم می زنم، زیرو رو می کنم و میارم روی کاغذ. البته کاغذ مال اون روزای دور بود. این روزا تایپ می کنم. همه ی زندگیم خلاصه شده تو یه صفحه ی 13 اینچی. همه ی دوستام رو اونجا می بینم و شادی و غمم هم شده اینجا. نمی دونم این مرض قرن 21 محسوب می شه یا مرض آدمای تنها. از اولی که شروع کردم به نوشتن این نامه، اشکان کمانگیری داره می خونه: زرد و سرخ و ارغوانی..... برگ درختای پاییز، می ریزد بر زمین آرزوهای ما نیز. هی می خونه و می خونه. می دونی دلم یه داستان می خواد با تعداد زیادی شخصیت. شخصیت های معمولی. آدمهای روزمره، همی