"یه روزی مخاطب خاصم"
سلام
این چند روز همش به یادت بودم. یعنی همش توی ذهنم برات نوشتم. ولی حوصله ی نوشتن نداشتم. ببخش دیگه.
خیلی چیزا برای تعریف کردن دارم, از کدومش بگم؟
جسته گریخته شروع می کنم ببینم تا کجا حوصله ام می ذاره. اول از کامران و هومن بگم, این دوتا داداشا که عین مدادتراشن و فیلان, همیشه رو اعصابم بودن و هستم. ولی الان این آهنگ دوستت دارم شون رو گذاشتم توی گوشام و هی گوش کردم. اصولن وقتی حالم خیلی خوب نیس یه همچین کاری می کنم. نگران نشو چیزیم نیست. یعنی هست, ولی از نظر فیزیکی و اینا چیزیم نیست. می دونی از چی ناراحتم؟
بازم من فک کردم تو همه چی رو می دونی. ببینم تو گودری ای؟ خوب من که جوابتو نمی دونم, برات توضیح میدم اگه باشی هم تکرار میشه برات( مث درسهای دوره ی مدرسه :دی) ببین یه جایی بود که خیلی خوب بود. من توش یه عالمه دوست پیدا کردم, با .هم گفتیم خندیدیم, گریه کردیم ساده و صمیمی بود. اصن یه فضای باحالی بود .
بعد یهویی گوگل زد به سرش و گفت می خواد ببندش. ما خودمونو به آب و آتیش زدیم که نکنه این کارو, ولی گوش نکرد. الان همه ی ماها آواره شدیم. هر کی یه جایی خودشو آویزون کرده. البته اگه خودت گودری باشی این چیزا رو می دونی, شاید تو هم یه جایی الان غمبرک زدی و نشستی. من که نمی دونم.
بعد از همه ی این ناله هایی از جنس چس ناله, شب میرم کنسرت. همون کنسرتی که قرار بود خودمم عضوش باشم. اون موقع هنوز با تو آشنا نشده بودم, شاید در جریان نباشی. من آواز می خونم. حتما یه دفه برات می خونم. یکی از اون اپراهای معروف دوره ی باروک رو. که حسابی حال کنی.
ببینم موسیقی دوست داری؟ چه سبکی گوش می کنی؟ خودت چیزی می زنی؟
آخ چقدر سخته برای یکی حرفاتو بنویسی وقتی هیچی ازش نمی دونی
امروز یه کم ذهنم قاطی پاتیه. سعی می کنم نامه ی بعدیمو بهتر بنویسم. برام نامه بنویس اگه دوست داری. .
سورمه .
نظرات
ارسال یک نظر